تاریخچه جهانی شدن


در اوایل سال 1980 هفت کشور صنعتی به رهبری امریکا و انگلیس، ایده جهانی شدن را مطرح و در این ارتباط مساله «مقررات زدایی» را عنوان کردند. بر همین اساس گفتند که قوانین دست و پا گیر را باید برداشت و مرزهای جغرافیایی محبوس کننده سرمایه را از بین برد تا سرمایه دار بتواند در هر کشوری که سود بیشتری خواهد داشت امکان حضور یابد. گام بعدی مشروط کردن پرداخت وام از سوی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول بود، پرداخت وام موکول به پذیرش نسخه های این دو نهاد شد که از جمله حذف یارانه و جبران کسر بودجه از طریق ایجاد یک سیستم اقتصادی پاسخگو به نیازهای تولید و مصرف را شامل می شد گام سوم را سرمایه داری در مسیر تجارت، تحرک و گسترش از طریق بین المللی کردن ارتباطات برداشت تا افکار را برای پذیرش این آماده کند.


در اینجا به تاریخچه ای دیگر از «یان آرت شولت» اشاره می کنیم. وی معتقد است که اگر جهانی شدن را بر حسب گسترش فوق قلمرویی تعریف کنیم در این صورت تاریخچه آن هم ابعاد طولانی و هم معاصر خواهد داشت. ریشه برخی از تحولات شرایط فوق قلمرو گرایی را می توان در چندین قرن قبل رد یابی کرد. اما جهانی شدن سریع، منتها در مقیاس وسیع، عمدتا طی دهه های اخیر رخ داده است.


به طور کلی تا امروز می توان سه مرحله جهانی شدن را مشخص کرد. نخست، هشیاری جهانی حدود پانصد سال قبل شروع شد. دوم، فوق قلمرو گرایی از اواسط قرن نوزدهم ظاهر شد و طی سده بعد با آهنگی تدریجی توسعه پیدا کرد. سوم، روابط جهانی عمدتا از سال های دهه 1960 گسترش یافته و بیشترین اهمیت را به دست آورده است.


امکانات تبدیل شدن جهان گرایی از تصور به روابط اجتماعی مستقل تر از اواسط قرن 19 بتدریج فراهم شده است. حدود یک قرن پس از دهه 1850 شاهد ظهور نخستین تکنولوژی های ارتباطات جهانی، تحکیم نخستین بازارهای جهانی، برخی از عناصر سرمایه گذاری جهانی و بخشی از جهان گرایی در سازمان های خاص هستیم. این جهانی شدن از نظر وسعت به هیچ وجه با پدیدار شدن فوق قلمرویی سریع که از اواسط قرن 20 شاهد آن بوده ایم، قابل مقایسه نیست. 

به علاوه زنجیرهای تولید برون مرزی و مشکلات زیست محیطی فراجهانی در این سال های اولیه به هیچ وجه وجود نداشتند. با وجود این، در فاصله میان اواسط قرن نوزدهم و اواسط قرن بیستم برای جهانی شدن در مقیاس وسیع اقدامات مقدماتی زیادی انجام شد.


جهانی شدن


مفهوم جهانی شدن به دلیل نو بودن در دنیا و فقدان بحث کافی در مورد آن، تعریف یکسان و قابل پذیرش برای همگان ندارد. در یک معنا جهانی شدن عبارت است از: فرآیند افزایش «وابستگی متقابل» میان جوامع مختلف در مقیاس جهانی. وابستگی متقابل می تواند اشکال متنوعی به خود بگیرد، اما جامعه شناسان توجه خود را روی دو مفهوم «جهانی شدن اقتصاد» و «جهانی شدن فرهنگ» متمرکز می کنند.


1ـ در مفهوم اقتصادی، فعالیت «شرکت های چند ملیتی»، به مثابه هسته اصلی جهانی شدن تولید تلقی می شود. در این معنا، تصمیم گیری در مورد جایگاه صنعت به مثابه یک امکان، در سطح کل جهان اتخاذ می شود، نه در محدوده «دولت ـ ملت ها». بازارهای مالی جهان در حال حاضر از طریق «تکنولوژی اطلاعات» سریع با هم ارتباط برقرار می کنند، به نحوی که «سرمایه» و منابع تولید بتوانند در سراسر جهان و به طور پیوسته در گردش باشند، بدون اینکه محدودیت های مکانی و زمانی بر آنها حاکم شود. بخش عمده ای از جهانی شدن ( در این مفهوم )، برای افراد عادی غیرقابل مشاهده است، ولی پیامدهای آن کاملا عینی می باشد. بر اثر تصمیم هایی که از هزاران کیلومتر فاصله توسط دیگران و در سطح جهانی اتخاذ می شود، بسیاری از افراد شغل خود را از دست می دهند و یا صاحب شغل می شوند. مفهوم ضمنی این دیدگاه آن است که «دولت ـ ملت ها» در آینده نزدیک موقعیت و جایگاه خود را به عنوان یک واحد مهم، در اقتصاد جهان از دست خواهند داد.


ـ جهانی شدن فرهنگ بسیار عینی تر است، چراکه تصاویر رسانه ای به طور روزافزونی  2

در سطح جهانی پراکنده می شوند و از طریق ماهواره یا کابل نوری وارد خانه های مردم می گردند. از سوی دیگر، تولیدات فرهنگی به صورت روز افزونی زیر سلطه شرکت های چند رسانه ای قرار می گیرند و محصولاتشان در سرتاسر جهان پخش می شود.


منتقدین جهانی شدن اظهار می دارند که در مورد فرایند مزبور مبالغه شده است، زیرا فرض می شود تعداد معدودی از افراد در راس شرکت های چند ملیتی، در کنترل و «عقلانیت» دارای قدرت های فوق انسانی هستند. ولی در واقع، هیچ فردی چنین قدرتی ندارد. جامعه شناسانی نظیر پل هیرست اعتقاد دارند که بر خلاف نظر اندیشه پردازان جهانی شدن که ادعا می کنند 


«دولت ـ ملت ها» تدریجا به تحلیل می روند، اقتصاد و فرهنگ جهانی به سوی بین المللی شدن گرایش داشته اند. این امر بر مبنای مناسبات فزاینده میان «دولت ـ ملت ها» صورت گرفته و به منشا مهم «هویت» جهانی شدن آنان مبدل شده است.


مبانی جهانی شدن از اواخر سده نوزدهم در دنیا آغاز شده و تدریجا سرعت گرفته است، اما دو مرحله در تحول تاریخی آن تعیین کننده و اساسی بوده است.


از آخرین ربع سده 19 تا شروع جنگ جهانی اول، تجارت و سرمایه گذاری به فراسوی مرزهای ملی گسترش یافت. طی نیمه دوم سده بیستم، جهان پیشرفت مداومی را در یکپارچگی اقتصادی تجربه کرد: ملت ها و اقتصاد آنها را با هم ربط داد و پول های ملی، نرخ های مبادله، بانک ها و مبادله های سهام آنان را به هم جوش زد.


میان این دو مرحله از جهانی شدن اقتصاد دنیا، وجوه اشتراک و افتراق زیادی وجود دارد..

به منظور روشن شدن هرچه بیشتر مطالب، یادآوری این نکته لازم است که هر دو مرحله جهانی شدن (پیش از جنگ جهانی اول و پس از جنگ جهانی دوم) با وقوع انقلاب های تکنولوژیک مصادف بود. گذشته از آن، هر دو مورد انقلاب های تکنولوژیک در بخش های مشابه به وقوع پیوسته اند: حمل و نقل، ارتباطات، نیمه دوم سده نوزده شاهد اختراع کشتی بخار، راه آهن و تلگراف بود، درحالی که نیمه دوم سده بیست نظاره گراختراع هواپیمای جت، کامپیوتر، ماهواره و تلفن بی سیم بود. پیامد هر دو مورد از انقلاب های تکنولوژیک، کاهش هزینه های غلبه بر موانع مربوط به فواصل جغرافیایی بود(و هم) قطار، عصاره انقلاب تکنولوژی نخست محسوب می شود.... کشورهایی که راسا می توانستند راه آهن بسازند و کشورهایی که به این کار قادر نبودند، هر دو به سرعت نسبت به ایجاد آن اقدام کردند. برای اینکه خطوط راه آهن کشورهای مختلف بتوانند به هم متصل شوند، کشورهای جهان به مراعات «استانداردها» ملزم شدند. برای مقابله با سیستم های مختلف و حل مشکلات آنها، اطلاعات هنجار شکنی ارائه گردیدند. از سوی دیگر، قطار، حرکت مبتکرانه و بی سابقه ای را


جرقه زد که در آن سرمایه گذاران با تجربه اولیه، میلیون ها دلار در شرکت هایی سرمایه گذاری کردند که به ظاهر دارای آینده ای مبهم، بدون درآمد معین و سودآوری پایین بود. در ذهنیت عموم مردم، قطار نماینده و نیروی محرک انقلاب اجتماعی و اقتصادی محسوب می شود.


امروزه، نیروی وهم آلود اطلاعات بر هر تبیین قوی غلبه می کند. این نیرو به صورت معنی دار و قابل توجهی دیدگان تحلیل گران جامعه را در برابر ویژگی ها و قدرت نهفته در ورای دگرگونی های اجتماعی می بندد.


نیروهای اجتماعی ویژه ای که توسعه راه آهن را سبب شدند، به شکل گیری و توسعه شبکه های اطلاع رسانی نیز کمک می کنند. به منظور مشارکت فعال در ایجاد دگرگونی و عدم اکتفا به قرار گرفتن در جریان آن (دگرگونی)، لازم است سازمان های اجتماعی را به درستی بشناسیم و تنها به گردآوری و پردازش اطلاعات بسنده نکنیم. تفاوت میان جهانی شدن در دو مرحله مورد بحث، به شکل، ماهیت و عمق آن دو مربوط می شود. ویژگی شاخص این دو مرحله، در توانمندی آنها برای تعیین دوره های معین توسعه نهفته است. یکی از مورخین معاصر می نویسد که: «نوباوگی انقلاب معروف به اطلاعات، بسیار تاثیرگذار بوده است، درحالی که نو بودن قطار، تلگراف، اتومبیل، رادیو و تلفن در زمان خودشان به طور یکسان موثر افتاده است.»


 

نمونه سوالات تستی درس فعالیت های فرهنگی

1- کدامیک از قالب های زیر در مدیریت فعالیت های فرهنگی صدق نمی کند؟
الف: اصول
 ب: سخنوری
ج: سیوه تدوین طرح ها
د: چارچوب ها
 
2- کدامیک از موارد زیر در تعریف فعالیت های فرهنگی صدق نمی کند؟
الف: اقدامات مبتنی بر هنجارهای جامعه
ب: دارا بودن عناصری مثل ملیت، قومیت، زبان و...
ج: دارای هدف شناساندن هویت، تاریخ و میراث اجتماعی
د: خارج از مقتضیات زمانی و مکانی بودن
 
3- کدام مورد از فواید برگزاری فعالیت های فرهنگی نیست؟
الف: کمک به نهادهای مردمی
ب: ترویج مفاهیم اقتصادی
ج: استفاده از اماکن فرهنگی
د: فعال تر شدن تبلیغات اسلامی
 
4- کدام گزینه از خصوصیات و ویژگی عمومی کارگزار مدیر فرهنگی است؟
الف: شور و اشتیاق در انجام امور فرهنگی         
ب: برخورداری از فضیلت گفتار و بیان         
ج: حرفه ای بودن و داشتن تحصیلات مرتبط
د: استعداد گفتگو
 
5- داشتن ............ و .............. از ویژگی های شناختی مدیران فرهنگی است.
الف: تخصص و تعهد
ب: شناخت نظریه های جامعه شناسی و حرفه ای بودن
ج: آشنایی با پست مدرنیسم و تخصص
د: حرفه ای بودن و تعهد

لحظه ای درنگ...

دیروز یعنی 14 آبان یه کلاس با بچه های امور فرهنگی کارشناسی داشتم که یکی از دانشجوها یه برگه بهم داد و گفت:

استاد امروز روز فرهنگ عمومیه!

راستش خیلی خجالت کشیدم! وقتی از بقیه کلاس پرسیدم امروز چه روزیه؛ یکی گفت یک روز بعد از 13 آبان

یکی گفت سه شنبه

یکی دیگه گفت روز کتابداری

هیشکی حتی از روی تقویم هم چنین روزی یادش نبود...

یادداشت اون دانشجو که از رو اینترنت برداشته بود، این بود که البته نمی دونم نویسنده اش کیه!




امروز ۱۴ ابان ماه بر مبنای تقویم روز فرهنگ عمومی نامگذاری شده است.همانطور که می دانیم نامگذاری یک روز خاص برای یک مناسبت ٬ نشان از اهمیت آن موضوع داشته و به گونه ای توجیه کننده سیاست های کلان یک نظام محسوب می شود و یک نظام در صدد است با بزرگ نمایی این مناسبت ها در روزهای خاصی از سال به گونه ای آن را برای افراد جامعه مطرح و بارز جلوه دهد.ولی سوال اینجاست: صرف نامگذاری یک روز و یک مناسبت ٬ ایا می توا نبه اهداف و سیاست گذاری های کلی و کلان در آن موضوع دست یافت؟ یا بایستی راهبردها و راهکارهای دیگری نیز برای دست یابی به اهداف مصرح و مکتوم در ان مناسبت مد نظر قرار گیرد و برای اجرایی شدن آن راهکارها از ظرفیت ها و امکانات ویژه ای بهره گرفته شود.

شاید ساده ترین تعریف از عبارت فرهنگ عمومی چیزی در حد اشنایی نسبتا مختصر کلیه شهروندان یک جامعه نسبت به حقوق اجتماعی و فرهنگی و البته التزام به رعایت آن از سوی افراد است تا بواسطه آن بتوان یک جامعه ای با سطح متوسطی از آگاهی و رفاه فراهم ّآورد .

بی شک فرهنگ عمومی یک جامعه یکی از اولین بخش های یک جامعه است که در برابر وقایعی که آن جامعه را به سعادت یا سقوط سوق می دهد ٬ نقش کلیدی و بنیادین بر عهده دارد و شاید یکی از اولین ملزومات یک جامعه بانشاط و امن ٬ نهادینه کردن این رفتارها و هنجارها در قالب یک فرهنگ سازی عمومی و همه جانبه است.

از جمله بارز ترین نمودهای فرهنگ عمومی در یک جامعه بدون شک بالا بردن آستانه تحمل افراد آن است.جامعه ای با مردم عصبی و کم طاقت و تحمل بستر ساز بسیاری از ناهنجاری ها و مشکلات اجتماعی است که در دراز مدت به صورت یک معضل و مشکل اساسی و بنیادین رخ می نماید. از مهمترین مختصات جامعه ای با آستانه تحمل پایین ٬ زیر پا گذاشتن حقوق اجتماعی سایر افراد جامعه است. این موضوع در ریزبینانه ترین حالت ان در صف نانوایی و در برجسته ترین حالت ان که در رانندگی و مخاطرات پیش روی آن است ٬ قابل ارزیابی است.

متاسفانه پروسه فرهنگ عامه و عمومی به نظر می رسد که تنها در تقویم و ان هم روزی یا فهته ای در سال مورد توجه قرار می گیرد و عملا کارکرد و تاثیر خود را از دست داده است. رقم بالای تصادفات منجر به جرح و فوت در همین جامعه کوچک ما یعنی ... بالارفتن آمار بزهکاری و پایین آمدن سن اعتیاد به انواع مواد مخدر در جوانان و بسیاری در گر از موارد نشان می دهد که مسئولین مرتبط در این حوزه نتوانسته اند کار خاصی را انجام دهند و یا شاید انقدر دغدغه های اقتصادی و سیاسی مسئولان زیاد شده که این گونه مسائل محلی از اعراب ندارد.متاسفانه یا خوشبختانه فرهنگ یک پروسه تدریجی و پایه ای است و سرمایه گذاری و یا عدم سرمایه گذاری در این حوزه در کوتاه مدت چندان قابل ارزیابی نیست و در دراز مدت است که ناگهان مشاهده می کنی یک جامعه شکوفا شده و یا جامعه ای از درون استحاله شده و دیگر چیزی از ان باقی نمانده است. البته غیر منصفانه و تا حدی ناجوانمردانه است که کلیه مسئولیت ها در حوزه فرهنگ عمومی را بر عهده مسئولان سیاسی و نهاد های پاسخگو بگذاریم و من معتقدم ما افراد جامعه با رفتارهای خیلی ساده مثل سلام دادن به کوچکترها و با لبخند با مردم روبرو شدن می توانیم خیلی در تلطیف روحیه مردم و شاد تر کردن انها تاثیر داشته باشیم. و همانطور که می دانیم بین فرد و جامعه یک رابطه چند سویه و متقابل وجود دارد و عملا یک جامعه تشکیل شده از خیل افرادی که در ان زندگی می کنند پس اگر در این حوزه ابتدا از خودمان شروع کنیم و از همین فردا صبح با ظاهری اراسته و لبخندی بر لب در محیط اجتماع و کار خود حاضر شویم و اگر وسیله نقلیه داریم کمربند ایمنی و سایر اقدامات حفاظتی را به طور کامل انجام دهیم. اگر صبح برای گرفتن نان به نانوایی می رویم در حق تقدم نوبت حواسمان باشد و به همه همشهریان پیش سلام باشیم.آنوقت می توانیم بگوییم که ما در این زمینه وظیفه خود را انجام داده ایم و قطعا این حرکت ما می تواند توسط چند نفر دیگر نیز تکرار شده و در دراز مدت تبدیل به یک فرهنگ عمومی شود.فراموش نکنیم که فرهنگ عمومی و بستر عمومی فرهنگ یک جامعه اولین و مهمترین زمینه شکل گیری بسیاری از رفتارها و منش ها در نسل جوان و نوجوان ما ست .پس بیاییم و با بالا بردن استانه تحمل خود و رعایت برخی از ظریاف و طرایف در برخوردهای اجتماعی و روزمره خود به این حرکت شتاب دهیم.

دوستان چند وقتی است اصلا حال و هوای شهرمان چندان روشن نیست. تعداد تصادف های منجر به جرح و فوت در این چند ماهه به شدت افزایش یافته . خبرهای نگران کننده ای در خصوص بی بندوباری های اجتماعی به گوش می رسد و ............. پس بی تفاوت و ساکت نمانیم.


کالاهای فرهنگی و هنری؛ انواع و کاربرد آن

دانشجویان محترم کاردانی امور فرهنگی

جزوه شماره 2 درس فعالیت های فرهنگی برای استفاده شما آماده شده و می توانید متن زیر را کپی و مورد استفاده قرار دهید.

موفق باشید




مقوله فرهنگ و هنر از مباحث حساسی است که از دید زیبایی شناسی ، بعد عاطفی و احساسی و همچنین به مفهوم روانی ، یعنی وسیله ای برای تهذیب روح انسان است .

اگر عقل سالم در بدن سالم است ، ذوق سالم نیز در روح و روان سالم است . اگر تن آدمی با خستگی ناپایدار می شود و کسالت و بطالت را نصیب انسان می سازد ، روان آدمی نیز در برابر مصائب ، ناروایی ها ، خستگی های ناشی از زندگی ماشینی ، ناهنجاریهای اجتماعی ، تبعیض ها و ... پریشان می شود . اینجاست که باید دریچه هنر را گشود و با زبان شیرین هنر ، روح و روان دردمند را شیفته ساخت و با هنر درمانی ، کلام درمانی و گفتار درمانی گرفتاری های روانی انسان پرشتاب امروز را برطرف ساخت .

چرا که تماشای گالری هنری ، انسان را به کنکاش در قلمرو رنگ های تابلوها می کشاند ، صحنه نمایش وی را به تفکر وا می دارد و موسیقی به جان خسته او توان می بخشد تا آرامش و سکون بر خاطر او حاکم شود . و تمام این ها زمانی پدید می آید که بتوان کالای فرهنگی و هنری شایسته ای که در خور پرورش روح آدمی است ، تولید کرد .

تفاوت بین یک تولید کننده و یک آفریننده در چیست ؟

تولیدکننده راه صحیح و اقتصادی ترین راه انجام یک کار را می داند تا با کمترین تلاش به نتایج بیشتری دست یابد . او یک تولیدکننده است . اما یک آفریننده به این در و آن در می زند . او نمی داند راه صحیح انجام یک کار کدام است ، این است که بارها و بارها به جستجو و تحقیق خود در مسیرهای مختلف ادامه میدهد . چندین بار راه نادرست را طی می کند ، اما به هرحا که حرکت کند ، چیزهایی می آموزد ، او از این طریق غنی تر و پخته تر می شود . او کاری را انجام می دهد که هیچ کس تا به حال انجام نداده است که اگر راه صحیح را دنبال می کرد ، قادر نبود آن را انجام دهد .

پس در تولید کالاهای فرهنگی باید یک آفریننده بود نه یک تولید کننده تکراری و تقلیدی از کالاهای فرهنگی و هنری که در گذشته تولید شده است .

محصول فرهنگی :

مراد از اصطلاح «محصول فرهنگی» علاوه بر فیلم ، شعر ، کتاب و ... ، شامل : تولید علوم و پرورش نیروی انسانی هم می گردد .

اما برای تعیین یک سیاست و یا اقدام فرهنگی معتبر که نتیجه آن تولید محصول فرهنگی با کیفیت باشد ، باید هدف های گروه های آماج را به دقت توصیف کرد . گروه های آماج انواع گوناگونی دارند که عبارتند از :

ü      استفاده کنندگان یا مصرف کنندگان فرهنگی

ü      تولیدکنندگان فرهنگی

ü      دولت و سازمان های نیمه عمومی ، انجمن ها و گروهها

با توجه به اینکه مصرف کنندگان در مرکز تجزیه و تحلیل قرار دارند ، ضوابط زیر از جهت تعیین تفاوت های رفتاری آن ها در ارتباط با توسعه فرهنگی دارای اهمیت اند :

ü      خصوصیات فردی : سن ، جنس ، شغل ، تحصیلات ، درآمد ، میزان وقتی که صرف کار ، فراغت و رفت و آمد می شود ، فضای فرهنگی و شغل پدر و مادر ، مشارکت در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی ، زندگی مذهبی ، میزان مشارکت در فعالیت های فرهنگی .

ü      خانواده و گروه : ساخت و ابعاد خانواده ، وضع مسکن ، تجهیزات از نظر وسایل فرهنگی مثل تلویزیون ، رایانه و ....

ü      محیط زیست : محل اقامت (شهر یا روستا) ، تجهیزات موجود فرهنگی و امکانات دسترسی به آنها ، اقدام های فرهنگی دولت

ü      ضوابط عمومی : فرهنگ ملی یا خودمختاری منطقه ای ، فرهنگ پذیری ، جدایی یا انسجام فرهنگ در بخش های گوناگون زندگی .

تمام این ضوابط کمکی برای تبیین رفتار فرهنگی است . به طور منطقی نمی توان یک سیاست توسعه فرهنگی را در خلا درک کرد بدون آن که تمام این متغیرها را به حساب آورد ، یعنی با توجه به تمامی این متغیرها باید اقدام به تولید یک محصول فرهنگی کنیم ، تا آن محصول فرهنگی بتواند در راستای اهداف و خواسته ها قرار گیرد و مارا به سر منزل مقصود سوق دهد .

انواع و ویژگی کالاها و خدمات فرهنگی

هر فرد براساس تجربه و رجحان های خود ، شرایط لازم و کافی برای شناخت مفهوم فرهنگ را معین می کند . در هر حال برای پرداختن به ویژگی های کالاها و خدمات فرهنگی ، ابتدا باید این کالاها و خدمات را دسته بندی کرد :

1-     کالاها و خدمات فرهنگی خصوصی :

درخصوص این کالاها ، مجموعه ای از قیمتهای بازار حداقل به طور بالقوه وجود دارد و مالکیت این نوع کالاها و خدمات ، مشخص و معین است . مثلا یک کتاب و یا یک سی دی ،

2-     کالاها و خدمات فرهنگی عمومی :

این کالاها و خدمات ، مالک مشخص و معینی ندارند و هیچگونه قیمت مشهودی در مورد آنها وجود ندارد . مثلا یک شی میراث فرهنگی

3-     کالاها و خدمات فرهنگی ترکیبی

این نوع کالاها و خدمات ، به طور هم زمان از ویژگی های کالاها و خدمات فرهنگی خصوصی و عمومی برخوردار هستند . به عنوان مثال ، یک تابلوی هنری برای مالک آن جنبه خصوصی و برای سایرین که از آن دیدن می نمایند  حالت عمومی دارد . بسیاری از کالاها و خدمات فرهنگی از این نوع هستند .

4-     کالاها و خدمات فرهنگی اعتقادی :

این نوع کالا و خدمات را طبیعتا نمی توان وارد مقوله ارزش گذاری کرد . ارزش فرهنگی این کالاها دربرگیرنده ارزش هایی از قبیل زیبایی ، اعتقادی ، معنوی ، اجتماعی ، تاریخی ، نمادین و اصالت است .

انواع کالاها و خدمات فرهنگی از منظری دیگر :

در علم اقتصاد کالاها و خدمات به سه بخش واسطه ای ، مصرفی و سرمایه ای تقسیم می شوند که کالاها و خدمات فرهنگی در این میان جزو کالاها و خدمات مصرفی به حساب می آیند . ولی باید به این نکته ظریف توجه داشت که استفاده از این نوع کالاها و خدمات فرهنگی و مصرفی می تواند سرمایه های اجتماعی را تولید کند که این مسئله ، مهم بودن و استراتژیک بودن کالاها و خدمات فرهنگی را به خوبی خاطرنشان می کند .

این کالاها و خدمات فرهنگی دارای تنوع بسیار بالایی است و در این جا به مواردی که بیشتر در جوامع مورد استفاده قرار می گیرد اشاره خواهد شد . که عبارتند از :

کتاب ، روزنامه ، مجله ، رادیو و تلویزیون ، فیلم ، ضبط صوت ، سینما ، تئاتر ، ویدئو ، سی دی ، ماهواره ، اینترنت ، صنایع دستی ، آثار هنری ، اسباب بازی ، بازی های رایانه ای ، پوستر ، رسانه های سنتی ، سرودها ، بازی های محلی ، ترانه های محلی ، داستان های اساطیری و نو ، نقالی ، نمایش های عروسکی ، مجموعه نمایشگاههای کتاب ، جشنواره های فرهنگی و هنری ، نمایش ، موسیقی ، ورزش و ...

کالاهای فرهنگی:

این نوع کالاها را می توان به پنج دسته تقسیم کرد که عبارتند از :

1-     هنری : شامل دوربین عکاسی ، لوازم نقاشی ، طراحی ، گرافیک ، لوازم خطاطی و آلات موسیقی و ....

2-     دستی : قالی بافی ، گوبلن دوزی ، مجسمه سازی و ...

3-     تفریحی و سرگرمی : شطرنج ، تخته نرد ، منچ و ....

4-     مذهبی : جانماز ، سجاده ، عطر ، انگشتری ، مقنعه ، عبا ، چادر و ...

5-     ورزشی : توپ فوتبال ، راکت تنیس ، سبد بسکت ، دوچرخه ، اسکیت و ...

به طور حتم می توان تمام کالاهای فرهنگی را در دسته بندی پنجگانه بالا جای داد . اما در این صورت ممکن است هر کالای فرهنگی عضو چند دسته قرار گیرد . به عنوان مثال کالای فرهنگی مانند کتاب می تواند آموزشی ، هنری ، تفریحی و سرگرمی ، مذهبی و ... باشد که در هر صورت شکلی از آموزش چه به صورت رسمی و یا غیر رسمی در آن است .

نکته این که آموزش در هر پنج مورد بالا امری جاری و همیشگی است .

مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی درخصوص کالاهای فرهنگی :

شورای عالی انقلاب فرهنگی آثار فرهنگی را به دو دسته آثار مکتوب و غیر مکتوب طبقه بندی می کند.

1-     آثار مکتوب : با توجه به تنوع تولید آثار فکری ، هنری و ادبی در حوزه فرهنگ مکتوب و نیز حمایت از حقوق مولفان ، مصنفان و پدید آورندگان کتاب، در بسیاری از کشورهای جهان ، آثاری که از راه دانش ، هنر ، ابداع و ابتکار پدید می آیند ، ثبت شده و صاحبان آثار براساس قانون حمایت از حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان ، مولف ، مصنف و هنرمند «پدید آورنده» محسوب شده و به آنچه از راه دانش یا هنر و یا ابتکار آنان پدید می آید بدون درنظرگرفتن محملی که برای ارائه آن به کار رفته «اثر» اطلاق می شود . آثار مورد حمایت این قانون شامل موارد متعدد از جمله : کتاب ، رساله ، پایان نامه ، جزوه ، نمایشنامه ، شعر ، ترانه ، سرود ، تصنیف ، نوشته های علمی ، فنی ، ادبی ، هنری و ... است که برای نخستین بار عرضه می شود .

2-     آثار غیر مکتوب : براساس مصوبه واسپاری آثار غیرمکتوب شورای عالی انقلاب فرهنگی ، آثار فرهنگی غیرمکتوب عبارتند از : کاست صوتی ، کاست ویدئویی ، cd ، تابلو نقاشی ، تابلو خط ، تندیس ، پوستر ، کارت پستال ، عکس ، نقشه جغرافیایی ، نقشه معماری و ساختمان ، نقشه قالی و گلیم ، تمبر ، بروشور ، تقویم ، مدل لباس ، طرح و ... و هرگونه اثر مبتکرانه دیگر که از ترکیب چند اثر از اثرهای نامبرده ، پدیده آمده باشد .

پدید آورندگان و تولیدکنندگان آثار مکتوب وغیرمکتوب می توانند با توجه به مراحلی ، اثر خود را به ثبت برسانند .

امکانات فرهنگی :

امکانات فرهنگی از ارکان فعالیت های فرهنگی است . این امکانات عبارتند از : امکانات و تسهیلاتی مانند : کتابخانه ها ، کتاب فروشی ها ، سینماها ، موزه ها و ... بنابراین مولفه دیگری که در ارتباط تقاضا و مصرف کالاها و خدمات فرهنگی مطرح است دسترسی به امکانات بهره برداری از کالاها و خدمات فرهنگی است . میزان دسترسی به کتابخانه های عمومی و یا تخصصی ، تئاتر ، سینما ، مکان های ورزشی ، سمینارها ، همایش ها ، کامپیوترهای شخصی و یا کافی نت ها و ...

مصرف کنندگان کالاهای فرهنگی :

در بین مصرف کنندگان کالاهای فرهنگی به نکته ظریفی باید اشاره کرد و آن افرادی هستند که در فعالیت های فرهنگی شرکت نمی کنند . «فرانسیس جین سن» به این عدم حضور یا به عبارت ساده تر به این غیبت ، نام «غیراجتماعی» را اطلاق می نماید . این مفهوم قابل بررسی است ، زیرا توجه مسئولان و دست اندرکاران را معطوف آن گروه از مردم می سازد که هرگز در فعالیت های فرهنگی شرکت نکرده و هیچ گونه سهمی در زندگی فرهنگی جامعه که هزینه آن از محل خزانه عمومی تامین می گردد ، ندارند . هر چند این امر بلافاصله به ذهن خطور خواهد کرد که غایبان از تئاتر ممکن است در بین سینما روندگان و غایبان سینما در بین تماشاکنندگان تلویزیون باشند . دست اندرکاران پی به واقعیتی بردند که از سال ها پیش برای متخصصان بازاریابی کالاهای فرهنگی شناخته شده بود و آن این که جمعیت ها به گروه های کوچکتر ، که عملات تشکیل گروه های فرعی (خرده فرهنگ ها) را می دهند تقسیم می گردند که هر یک از این گروه های فرعی (خرده فرهنگی ها) ، نیازها ،علایق و الگوهای مصرفی خاص خود را دارند .

«جین کلود بارتز» در تحلیلی از انواع فعالیت های فرهنگی حومه شهر «لیون» استفاده کنندگان کالاهای فرهنگی را در سه گروه مشخص طبقه بندی نموده است که عبارتند از :

1-     استفاده کنندگان قطعی : این گروه در کلیه فعالیت های فرهنگی در هر کجا که باشند ، شرکت می کنند.

2-     استفاده کننده بالقوه : این گروه از فعالیت هایی استفاده می کنند که از نظر مکان و قیمت برای آن ها مناسب باشد .

3-     کسانی که از کالاها و خدمات فرهنگی استفاده نمی کنند : (شامل طبقات پایین اجتماعی به ویژه طبقه کارگر) این گروه گیرنده نیستند و به یک خرده فرهنگ تعلق دارند و با خرده فرهنگ مسلط تشکیل دهنده آن احساس بیگانگی می کنند . در برنامه ریزی توسعه فرهنگی ، این گروه باید مورد توجه خاصی قرار گیرند . «هرالد سوئدنر» جامعه شناس سوئدی طی 10 سال مطالعات خود در زمینه جامعه شناسی فرهنگ ، به مخالفت شدید طبقه کارگر با فرهنگ عالی پی برد . از نظر طبقه کارگر رفتن به تئاتر ، کنسرت و یا نمایشگاه به مفهوم پذیرفتن فرهنگ خواص بود که خود را متعلق به آن نمی دانستند . آن ها معتقد بودند که این فرهنگ گران است ، آموزش عادی که آن ها دیده اند راز و رمز دریافت این فرهنگ را به آن ها نمی دهد . و فعالیت های فرهنگی در ساختمان های مدرنی ارائه می گردد که با محل زندگی کارگری آن ها بسیار متفاوت است .

«فرانسیس جین سن» ، پس از سالها تجربه در این زمینه می گوید :«اگر افراد فرهنگ نیاموخته به زبان ما سخن نمی گویند ، از آن جهت نیست که از نظر ذهنی از ما کمتر رشد کرده اند ، بلکه دلیل آن است که تجربیات آنها از زندگی با تجربیات ما تفاوت دارد . تجربیات آن ها فرهنگی برای آن ها به وجود آورده است که ما ارتباط مستقیم به آن نداشته ایم . »

این یک نیاز مبرم است که این شکاف از بین برود و ارتباط محکمی بین این گروه و فرهنگ رسمی حاکم به وجود آید . هر اقدامی که در این جهت به عمل آید ، باید با توجه به این اصل باشد که نمی توان به فرهنگی دست یافت که از لحاظ محتوی و شکل بتواند پاسخگوی نیازهای همه گروه ها باشد و واقعیت این است که فقط زمانی می توانیم از دنیای ما سخن بگوییم که دنیا در حقیقت هرچه بیشتر متعلق به همگان باشد در این صورت همه افراد قادر خواهند بود دست به ابداع ارزشهایی بزنند که متقابلا برای دیگران ملموس و مورد تائید باشد . و این رویداد مهم از اهداف اصلی توسعه فرهنگی محسوب می شود . زیرا در توسعه فرهنگی اصل بر این است که از فاصله طبقاتی در جامعه کاسته شود و از طریق تولید کالاها و خدمات فرهنگی بتوان هماهنگی و تعادل در افراد جامعه بوجود آورد .

 

 

مصرف کالاهای فرهنگی و هویت اجتماعی :

«مصرف کالاهای فرهنگی» در مقایسه با تولید و ساختارهای اجتماعی ناشی از تولید ، دامنه بسیار فراخ تری نسبت به کالاهای دیگر دارد . زیرا «مصرف کالاهای فرهنگی» همه افراد غیرشاغل را نیز در بر می گیرد . مانند جوانان ، بیکاران ، پیران و به ویژه زنان (خانه دار) را که در اقتصاد مدرن ، نوعا از آن ها انتظار نمی رود مولد اقتصادی باشند .

همچنین کاربرد چندگانه کالاهای فرهنگی نیز می تواند دامنه بسیار پیچیده وگسترده ای از مصرف را در برگیرد . همان طور که اشاره شد یک کالای فرهنگی مثل کتاب می تواند در موارد بسیار زیادی کاربرد داشته باشد .

در مورد مصرف کالاهای فرهنگی و هویت اجتماعی ، مسئله ای که امروزه زندگی فرهنگی جوامع مختلف را تهدید می کند بحث جهانی سازی و کالاهای فرهنگی که برای این حوزه تولید می شود است . مثل سینمای هالیوود ، بازی های رایانه ای وارداتی و ... این فرهنگ مصرف کالاهای فرهنگی ، مردم را ترغیب می کند که بیش از نیازهای زیستی خود مبادرت به مصرف کالاهای فرهنگی کنند ، تا از این طریق فرایند انباشت سرمایه تداوم پیدا کند وعملکرد نظام سرمایه داری جهانی تضمین شود . همه مردم جها ن، شمالی و جنوبی ، شرقی و غربی ، فقیر و غنی ، گرایش به مصرف کالاهای فرهنگی پیدا می کنند و « جامعه مصرف کالاهای فرهنگی» شکل می گیرد .

فرهنگ مصرف کالاهای فرهنگی از آن رو نیرویی جهانی ساز و همگونی آفرین است که هر چیزی را به کالا تبدیل (ایجاد نیاز کاذب در مصرف کننده) و به بازار جهانی عرضه می کند . این فرآیند جهانی کالایی شدن چنان نیرومند و فراگیر است ، که حتی در عالی ترین عرصه های فرهنگی ، ساختارها را بر هم می ریزد و کیفیت ها ، کمی می شوند تا فرهنگ به آسانی قابل خرید و فروش باشد . این طیف وسیع کالایی از «پوشاک» و «البسه» گوناگون و متنوع گرفته تا سینما ، بازی های رایانه ای و رمان های پر فروش را در بر می گیرد .

این تحولات پرشتاب ، نه تنها همه فرهنگ بومی و منطقه ای و ملی و محلی را تهدید و نفوذپذیر می کند ، که تمایز میان فرهنگ های عالی و عامیانه را نیز از بین می برد . هر دو گونه این فرهنگ ها در هم ادغام شده و فرهنگ عالی تنزل کرده ، به صورت ابزاری برای ثروت اندوزی ، فخر فروشی و رفتارهای نمایشی در اختیار همگان قرار می گیرد.

تقاضای مصرف کالاهای فرهنگی:

تقاضای مصرف کالاهای فرهنگی ، به طرز جدایی ناپذیری به ساختار اجتماعی و معانی موجود در آن مربوط می شود و فقط در چارچوب آن ساختار و پیشینه توضیح پذیر است . مردم در بستر یک جامعه ، آن گونه با کالاها و پدیده های فرهنگی مواجه می شوند ، که نگرش اجتماعی شان ایجاب می کند . مولفه های بسیاری از قبیل جنس ، سن ، پایگاه اجتماعی ، میزان تحصیلات ، تعلق به گروه خاصی (گروه خاص قومی ، زبانی ، مذهبی و ...) دیدگاه های خاص سیاسی و ... در ارتباط با نگرش های فرهنگی اعضا یک جامعه در ارتباط است .

در حقیقت تقاضای فرهنگی ، همان انتظاراتی است که افراد درخصوص گذران اوقات فراغت خود ، از کالاها و فعالیت های فرهنگی که خواهان آنند ، دارند . هرچند ممکن است به دلیل موانعی که وجود دارد ، برآورده نشود . تقاضای فرهنگی ، نوع فعالیت مورد انتظار برای روزهای معمول و تعطیل آخر هفته و نوع فعالیت مورد انتظار برای جامعه است و موانعی که افراد و خانواده ها برای تحقق این فعالیت ها بر سر راه خود دارند ، را بررسی می کند .

باید توجه داشت که زمان هایی از شبانه روز که ممکن است شامل اوقات فراغت هم نباشد ، فرد در ارتباط با محصولات فرهنگی است . این زمان ها می تواند شامل زمان یک خانم خانه دار در منزل باشد و یا حتی ساعتی از شب که خانواده به تنهایی و یا با هم از این کالاهای فرهنگی استفاده می کنند . برنامه های تلویزیون در این زمینه سهم به سزایی دارد .

مصرف کالاهای فرهنگی، بعدی از حیات فرهنگی است و این مقوله ، عمدتا با توسعه صنعت و فرهنگ مرتبط است و درخصوص جوامع جدید بیشتر کاربرد دارد تا جوامع سنتی و بر استفاده از رسانه ها و وسایل فرهنگی (وسایلی که با آن فعالیتی فرهنگی انجام می شود) متمرکز می شود . مصرف کنندگان به اقتضای فرهنگ غالب و حتی خرده فرهنگ های موجود  در جامعه مواجهه ای خاص با کالاهای تولید شده فرهنگی دارند .

عوامل موثر بر ارزش گذاری کالاها و خدمات فرهنگی

بررسی ها و مطالعات نشان داده اند که پنج عامل می تواند در ارزش گذاری کالاها و خدمات فرهنگی موثر باشد :

1-     عوامل اقتصادی

2-     عوامل فرهنگی و هنری

3-     عوامل سیاسی

4-     ویژگی های تولیدکننده و خالق

5-     پیشینه قبلی آن کالا

رشد کمی و کیفی تولیدات فرهنگی

آمارهای موجود موید آن است که تولید فرهنگی در تمامی زمینه ها سیر صعودی داشته است . این واقعیت نه تنها در مورد کمیت آنها مصداق دارد ، بلکه در زمینه کیفی نیز می توان از این روند فزاینده سخن گفت . در مقایسه میان فیلم های تولیدی ، نوارهای موسیقی ، کتب منتشره ، مجلات و روزنامه ها ، گرد همایی ها و .... در دهه گذشته پیشرفت های چشم گیری مشاهده شده است که به عنوان واقعیتی انکارناپذیر نمایان می گردد . با این حال باید به این نکته هم اشاره داشت که گذشت زمان ، تحولات عمیق اجتماعی در ایران ، افزایش جمعیت و ... مرتبا نیازهای تازه تری برای تولیدکنندگان و مصرف کنندگان کالای فرهنگی ایجاد می کنند .عدم تولید متناسب با این سطح فزاینده نیازها می تواند موجب یک بیماری و آسیب پذیرکردن نظام فرهنگی کشور باشد در شرایط کنونی ، میزان تولیدات فرهنگی با توجه به رشد تولیدات ، به هیچ روی در حد نیاز روزافزون نسل جوان نیست . این کاستی خواه ناخواه زمینه ساز ورود کالاهای فرهنگی بیگانه است که خود از زمره عوامل بحران ساز در نظام فرهنگی کشوراست . زیرا این کالاهای فرهنگی بیگانه با شرایط و موقعیت فرهنگی ایران تولید نشده است و می تواند استفاده بدون برنامه ریزی از این تولیدات ، ناهنجاری های فراوانی را در جامعه بوجود آورد و از همه مهمتر این که تولیدات ، داخل را هم تحت الشعاع خود قرار دهد .

بستر و شرایط مناسب اجتماعی برای تولیدات فرهنگی و هنری

تولیدات فرهنگی و هنری از سویی مبتنی بر اندیشه ، تعمق ، مکاشفه و خلاقیت است و از سوی دیگر فنون و مهارت های خاصی را طلب می کند که بر اثر تلاش ، آموختن و تجربه کردن های مستمر به وجود می آیند و تقویت می شوند .

در حوزه فرهنگ و هنر همیشه آثاری ارزشمندترند که از بداعت و اصالت بیشتری برخوردارند و درعین حال در ساختار آنها ظرافت ، صناعت و انسجام به چشم می خورد .

تقویت بینش و روحیه هنری نیازمند مجال نو دیدن و متفاوت دیدن است و این مجال باید فراهم باشد ، یعنی ساختار سیاسی و اجتماعی جامعه برای نو دیدن و متفاوت دیدن مانع تراشی و اختلال ایجاد نکند! . در غیر این صورت بینش و روحیه هنری در مقابل موانع فرهنگی – اجتماعی و سیاسی مانند سلیقه ها ، ارزش ها و ملاک های مرسوم و رایج دچار انفعال و در نهایت اضمحلال می شود . از سویی کسب مهارت و فنون تخصصی و تقویت استعداد برای پدید آوردن آثار فرهنگی و هنری محتاج صرف منابع برای کسب تجربه است و شرایط و امکانات آن باید مهیا باشد . تجربه ها همیشه نتیجه مثبت و موفقیت آمیز ندارند ، ولی نباید فراموش کرد که گذر از مسیر آن ها برای آموختن لازم است .

در گذشته مربیان ، استادان و برخی صاحب منصبان هنر دوست و هنرمند پرور ، فرصت ، منبع و امکانات لازم را برای تجربه و دانش آموزی اهل فرهنگ و هنر فراهم می کردند .

امروزه این کار با سیاست گذاری و حمایت دولت می تواند ازطریق مراکز ، سازمان ها و موسسات فرهنگی و هنری انجام گیرد ، به شرط آن که نظام مدیریتی حاکم بر این سازمان ها و موسسات با مقتضیات و مختصات کار و فعالیت در حوزه فرهنگ و هنر همخوانی داشته باشد . در اینجاست که نظام مدیریت امور فرهنگی می تواند راهگشا باشد و مسائل مدیریت را از منظر فرهنگی بررسی کند ، تا فاصله بین سازمان ها و موسسات با مقتضیات و مختصات کار و فعالیت در حوزه فرهنگ و هنر از بین برود.

مقبولیت تلقی شغل و حرفه (کسب درآمد) از فعالیت های فرهنگی و هنری

در پیشینه بعضی فرهنگ ها و جوامع ، از جمله جامعه ما ، کسب درآمد و تلقی شغل از اغلب فعالیت های فرهنگی و هنری امری رایج نبوده و در برخی اوقات مذموم نیز شمرده می شده است .

امروزه به واسطه شرایط و برخی باورهای اجتماعی نیز اکثر کسانی که به کار فرهنگی و هنری اشتغال دارند آن را در مقام شغل اصلی خود نمی دانند و کسب درآمد برای گذران زندگی را در جاهای مربوط و یا نامربوط دیگری (خارج از حوزه فرهنگ و هنر) جست و جو می کنند . حتی گاهی دیده می شود که کسب درآمد و ثروت از محل تولید و عرضه آثار فرهنگی خود تولیدکنندگان و پدیدآورندگان این آثار نیز در چشم جامعه منفی تلقی می شود و درمقابل نگاه مادی نداشتن به تولید آثار فرهنگی و هنری فضیلت شناخته می شود .

نتیجه وجود این گونه نگرش ها و باورهای اجتماعی موجب پدیدآمدن وضعیتی می شود که درست مقابل جهتی است که فرآیند توسعه اشتغال مدنظر دارد ، یعنی از طرفی جلوگیری از افزایش فرصت های شغلی واقعی و از سوی دیگر بهبود نیافتن وضعیت اشتغال در حوزه فرهنگ و هنر را به دنبال دارد .

همانگونه که شاهد هستیم در این وضعیت ، درآمد نویسندگان ، شعرا و هنرمندان ، ناشی از فعالیت فرهنگی و هنری معمولا یا به صورت پاداش ، کمک و رایانه است و یا میزان کل درآمد فروش آثار و تولیدات از آن جا که به صورت سازمان یافته در چرخه مناسب از بازاریابی عرضه قرار نمی گیرد ، در مقایسه با سایر در آمدهای شغلی در بخش های دیگر فعالیت های حرفه ای از میزان ناچیزی برخورد ار است.

از سوی دیگر ، تلقی ناقص و محدود از مشاغل فرهنگی و هنری ، به وجود آمدن سازمانهای حرفه ای را که کارشان برنامه ریزی و مدیریت بر روند تولید ، بازاریابی و فروش محصولات فرهنگی و هنری است با رکود مواجه می کند .

نگاه دولت نیز به بخش فرهنگ و هنر معمولا متفاوت از نگاه به بخش های دیگر صنعتی و تولیدی است و به نوعی فقط هزینه بر و غیراقتصادی است . غیراقتصادی و غیرتولیدی دیدن فعالیت های مربوط به بخش فرهنگ و هنر اصولا در تقابل با بحث توسعه اشتغال ، که یک مقوله اقتصادی است ، قرار دارد .

بنابراین مقدمه لازم برای اندیشیدن و پرداختن به توسعه اشتغال در حوزه فرهنگ و هنر مستلزم تغییر در این نگرش ها و باورها در سطوح رسمی و غیر رسمی (عرفی ) است .

رعایت حقوق مالکیت آثار فرهنگی و هنری برای پدیدآورندگان و صاحبان این آثار

دارایی و سرمایه تولیدکنندگان آثار فرهنگی و هنری ، اندیشه ، دانش ، توان ، خلاقیت و مهارت است .

رعایت حقوق مالکیت این نوع دارایی و سرمایه مانند هر نوع دارایی و سرمایه دیگر می بایست به رسمیت شناخته شود . هر نوع اخذ ، استفاده و کپی برداری از سرمایه های فکری و هنری بدون رعایت حقوق پدیدآورندگان و صاحبان آثار به معنی دخل و تصرف در اموال و دارایی آنها است .

در این صورت هم گسترش اخلاق عمومی به رعایت این حقوق در جامعه لازم است و هم وجود ضوابط ، قوانین و مقررات برای برخورد با اخلالگران و معترضان به این حقوق ضروری می نماید .

وجود نداشتن امنیت دارایی و سرمایه فکری ، دانشی و هنری در هر حال مخل توسعه اشتغال در حوزه تولید فرهنگی و هنری به حساب می آید .

تکریم سرمایه گذاری اقتصادی و تائید بهره مندی از مزایای آن در حوزه فرهنگ و هنر

معمولا در جامعه ما هرگونه تخصیص منابع مالی و امکاناتی در حوزه فرهنگ و هنر از سوی دولت جنبه جاری و خدماتی و از سوی مردم جنبه خیرات و اعانات دارد. شرایط عمومی به گونه ای نیست که سرمایه گذاری در حوزه فرهنگ و هنر با نگرش اقتصادی و به منظور کسب درآمد و سود ، مقبول جلوه کند . همین شرایط موجب شده است که جست و جو برای یافتن ساز و کارهای فعالیت اقتصادی در بخش فرهنگ و هنر یا اصلا انجام نشود یا ناقص و گاهی توام با انحراف باشد .

این در حالی است که در برخی از کشورها به علت وجود نداشتن باورها و نگاه های متضاد ، تجربه سرمایه گذاری اقتصادی در بخش فرهنگ و هنر موجب کسب تجارب ارزشمندی شده است که متناسب با ماهیت این گونه فعالیت ها سازماندهی و مدیریت اقتصادی ، اشتغال زا ، پر رونق و سودآوری را پدید آورده است . آن چنان که در بسیاری موارد اقتصاد کسب و کار در حوزه فرهنگ و هنر با دیگر زمینه های اقتصادی و تجاری رقابت می کند .

برخی از موانع و تنگناها در حوزه کالاهای فرهنگی و هنری

برای این که کالاها و خدمات مصرفی دراین حوزه ، در داخل کشور تولید شود و زمینه های مصرف انها نیز در خارج از کشور (صادرات) فراهم شود ، باید در ابتدا موانع و مشکلات عمده ای که می تواند تولید و خدمات فرهنگی را دچار مشکل و نارسایی کنند شناسایی کنیم . که به اختصار در سه بخش 1- اجتماعی و فرهنگی 2- اقتصادی و مالی 3- قانونی و نهادی قرار دارند.

موانع اجتماعی و فرهنگی

1-     عدم عرضه نکردن کالاها و خدمات فرهنگی در اکثر روستاها ، شهرک ها و شهرهای کوچک

2-     تمرکز واحدهای عرضه کالاها و خدمات فرهنگی در مراکز شهرها و در نتیجه وجود مشکلات و هزینه های دسترسی مصرف کنندگان برای بهره برداری و استفاده از آن ها

3-     نبود هماهنگی مکانی بین مراکز تفریحی ، سیاحتی  و صرف اوقات فراغت با واحدهای عرضه کالاها و خدمات فرهنگی در شهرها و مراکز جمعیتی

4-     وجود نداشتن کالاها و خدمات مکمل در کنار واحدهای عرضه کالاها و خدمات فرهنگی

5-     توزیع سنتی و ناکارآمدکالاها و خدمات فرهنگی ، ورود غیرمجاز و غیرقانونی کالاها و خدمات جایگزین

6-     حضور چشمگیر شاغلان کم سواد ، بی سواد و یا دارای تحصیلات غیرمرتبط در فعالیت های فرهنگی

7-     وجود مدیران غیرمتخصص در هدایت بنگاه ها و واحد های فرهنگی و سهم بسیار کم مدیران فارغ التحصیل از رشته های گروه فرهنگ و هنر در مدیریت واحدهای فرهنگی و هنری

موانع اقتصادی و مالی

1-     لوکس بودن کالاها و خدمات فرهنگی و هنری از دیدگاه اکثر خانوارهای شهری و روستایی

2-     قیمت گذاری برخی از کالاها و خدمات فرهنگی براساس هزینه مصارف واسطه ملموس و مدت زمان عرضه ، بدون توجه به تمایل پرداخت مصرف کننده

3-     پرداخت یارانه کم به تولیدکنندگان و درنتیجه گسست رابطه هدایت مصرف کنندگان ، تولید بهتر و مصرف بیشتر

4-     تمرکز گرایی در صدور مجوز فعالیت های فرهنگی و وجود نداشتن استانداردهای ملی و محلی برای این گونه فعالیت ها و در نتیجه ایجاد بی رغبتی در برخی از متقاضیان سرمایه گذاری در فعالیت های فرهنگی

5-     مشکلات ناشی از مشارکت نکردن موسسات مالی و تامین سرمایه برای بیشتر فعالیت های فرهنگی

6-     سهم اندک بخش فرهنگ و هنر در اعتبارات ملی

7-     وجود تعداد شایان توجه ادارات و سازمان هایی که اعتبارات آنها از محل بودجه فرهنگی و هنری تامین می شود و در نتیجه مقدار قابل توجهی از اعتبارات صرف هزینه های ستادی می شود .

8-      قیمت پایین کالاهای وارداتی و بستن راه  رقابت برای تولید کنندگان داخلی و تولیدکنندگان خارجی از حیث قیمت تمام شده کالا

موانع قانونی و نهادی

1-     محدودیت های ناشی از نظارت و ممیزی که بیشتر در زمینه کالاها و خدمات فرهنگی وجود دارد.

2-     توزیع اعتبارات بخش فرهنگ بین دستگاههای متعدد

3-     حاکمیت نداشتن مصرف کنندگان کالاها و خدمات فرهنگی